5a4fabcd 6e41 4be0 9c2b f96f60bde431 - صفحه اول

با چشم‌های بسته
نامش را
بر برگِ تاک می‌نویسم
گَس چون شراب!
“شعر”
معشوقه‌ی من

حامد نیازی

شاعر نسل جدید ایران

  با هر آنچه که باید می‌گفتمت و در توانم‌ نبود! با هر چیز که باید می‌شنیدم و نشد! یادت را در گلدانی خالی سبز

ادامه مطلب »

جمعه یعنی من باشم چند خاطره‌ی بوسیدنی‌ات و یک سوالِ تکراری تو پرستیدنی بودنت به خدا رفته، من تنهایی‌ام نه؟ شعری از کتاب: رنگ صدای

ادامه مطلب »

هنری ندارم مگرجای هوا، تو را نفس بکشمتو را جای باران، بپرستمجای خدا، تو را ببینمو تو را با خویش، در آینه اشتباه بگیرم!من‌هنری ندارم

ادامه مطلب »

عشق تویی کمی زیباترزیبا تویی کمی دلرُباتردلرُبا تویی کمی مهربان‌ترمهربان تویی کمی زندگی‌ بخش‌ترزندگی تویی کمی پُرشورترعاشق منم!گُل تویی کمی‌ خوش بوتررنگین‌کمان تویی کمی خوش‌

ادامه مطلب »

من تمامِ زنان را روزی مُلاقات کردممن به تمامِ زنان شبی اندیشیدموقتی او را برای اولین‌بار دیدم بُرشِ شعری از کتاب:یک‌ اتفاق ساده

ادامه مطلب »

چنان در آغوش گیرمتکه نَشت کنی در منآهسته،آهستهچون ساغری تُهی شوی از خویشتنو اگر از دلتنگی هیچ‌ مگوییبه باد بسپرمت با بغضچون‌ پَری جا مانده

ادامه مطلب »

زیبایی‌ات مُسبّب خلقتِ چشم بوددر دنیای صورتملب، نازل شد که بگویمت و ببوسانمتاز پلک‌هایم خورشید می‌تَراودپس از طلوعِ تو به شبمو در شبم، مهتاب هبوط

ادامه مطلب »

هر جایِ دنیا که به من فکر کنیمن به نزدیکترین خاطره‌ی‌مان می‌رومخاطره‌ی اولین دیدارهمان که اَمانم را بُریدهکاش میشد فردادوبارهبرای اولین بارمی‌دیدمت!بُرشِ شعری از کتابِ:نامه‌های

ادامه مطلب »

پربازدیدها :

دروغ چرا؟بی‌تو شوقی برایزنده ماندن نیست! بُرشِ شعری از کتاب: یک‌ اتفاق ساده

ادامه »

کاش… خدا خویش را به دست‌های در هم تَنیده‌ی ما بسپارد! برشِ شعری از کتاب: نامه‌های سوخته

ادامه »

منتظرم یک نفر بیاید که حواسَش یک سَرِه، در حیاطِ خیالِ من وِل بچرخد! یک نفر که در حوضِ رویایم تَن بشوید! یک نفر که

ادامه »

حس‌می‌کنم کسی رفته است از من کسی‌ که از او تنها چشم‌هایش را دارم به یاد زیرا هیچ‌گاه خانه‌ام را از خاطر نخواهم بُرد خانه‌ای

ادامه »

با من به زبانِ آغوش سخن بگو بُرش شعری از کتابِ: نامه‌های سوخته

ادامه »