با هر آنچه که باید میگفتمت و در توانم نبود! با هر چیز که باید میشنیدم و نشد! یادت را در گلدانی خالی سبز
با چشمهای بسته
نامش را
بر برگِ تاک مینویسم
گَس چون شراب!
“شعر”
معشوقهی من
با هر آنچه که باید میگفتمت و در توانم نبود! با هر چیز که باید میشنیدم و نشد! یادت را در گلدانی خالی سبز
جمعه یعنی من باشم چند خاطرهی بوسیدنیات و یک سوالِ تکراری تو پرستیدنی بودنت به خدا رفته، من تنهاییام نه؟ شعری از کتاب: رنگ صدای
هنری ندارم مگرجای هوا، تو را نفس بکشمتو را جای باران، بپرستمجای خدا، تو را ببینمو تو را با خویش، در آینه اشتباه بگیرم!منهنری ندارم
عشق تویی کمی زیباترزیبا تویی کمی دلرُباتردلرُبا تویی کمی مهربانترمهربان تویی کمی زندگی بخشترزندگی تویی کمی پُرشورترعاشق منم!گُل تویی کمی خوش بوتررنگینکمان تویی کمی خوش
من تمامِ زنان را روزی مُلاقات کردممن به تمامِ زنان شبی اندیشیدموقتی او را برای اولینبار دیدم بُرشِ شعری از کتاب:یک اتفاق ساده
چنان در آغوش گیرمتکه نَشت کنی در منآهسته،آهستهچون ساغری تُهی شوی از خویشتنو اگر از دلتنگی هیچ مگوییبه باد بسپرمت با بغضچون پَری جا مانده
زیباییات مُسبّب خلقتِ چشم بوددر دنیای صورتملب، نازل شد که بگویمت و ببوسانمتاز پلکهایم خورشید میتَراودپس از طلوعِ تو به شبمو در شبم، مهتاب هبوط
هر جایِ دنیا که به من فکر کنیمن به نزدیکترین خاطرهیمان میرومخاطرهی اولین دیدارهمان که اَمانم را بُریدهکاش میشد فردادوبارهبرای اولین بارمیدیدمت!بُرشِ شعری از کتابِ:نامههای
کلیه حقوق متعلق است به حامد نیازی – آرت دیزاین