زیباییات مُسبّب خلقتِ چشم بود
در دنیای صورتم
لب، نازل شد که بگویمت و ببوسانمت
از پلکهایم خورشید میتَراود
پس از طلوعِ تو به شبم
و در شبم، مهتاب هبوط میکند
تا در نوری کمسو،
که رخنه کرده در ظلمتِ اتاق
بوسههایم را بیابم، که تنیدهاند بَر اَندامت
و اَندامت، رازقی عصیانگریست
که مریم وار!
مادرِ تمام شعرهاست
برشِ شعری از کتابِ:
یک اتفاق ساده